دسته بندی “زندگی”
امروز روز آرامی بود. صبح رفتم میدان ترهبار و خرید کردم. میخواستم از روی دستور شف طیبه سس پستوی سبزیجات کبابی درست کنم. سر راه رفتم و دو تا کتاب را به کتابخانه پس دادم. کمی هم با کتابدار در مورد کتابی که دستم بود گپ زدیم. برگشتم خانه و هرچه خریده بودم را شستم و گذاشتم در فر تا کبابی شوند. پوست سبزیجات منتقل شد به ظرفی که روی شوفاژ خشک شود. ولی بقایای لیموها را دلم نیامد همینجوری…
مدتهاست که برای بیشتر کارها به جای نرمافزارهای آفیس از گوگل داکز استفاده میکنم. به ندرت پیش میآید که دلم برای آفیس تنگ شود یا کمبودی احساس کنم. به نظرم به این دلایل لازم است کم کم از ورد دست بکشید و بیشتر سراغ گوگل داکز استفاده کنید. ۱- از همه جا در دسترس است دسترسی به فایلها در گوگل داکز از هر دستگاهی که به اینترنت وصل شود و مرورگر داشته باشد ممکن است. نیازی به نصب برنامه نیست.…
من از بیشتر مراسم لذت میبرم. عید دیدنی، پاگشا، پرسه، حنابندون، خنچهبرون و مراسم دیگری که این روزها در سبک زندگی جدید کم کم فراموش میشود. کرونا هم که شمشیر را از رو بسته و کاری کرده که برگزاری این مراسم تبدیل به خطر جانی شود. وقتی عزیزی از میان ما میرود، مراسم خاک بندان و پرسه و شب هفت و چهلم کمک میکند غممان را تقسیم کنیم. با هم غصه بخوریم و یاد این عزیز رفته را برای خودمان زنده…
امروز به دنبال بیان حسی که به مرگ داشتم در میان کتابها پرسه می زدم که این جملات از کتاب «عکاسی، بالنسواری، عشق و اندوه» را دیدم: در عنفوان زندگی، جهان به شکل سردستی به دو دسته تقسیم میشود: آنهایی که لذت تن دیگری را چشیدهاند، و آنها که هنوز نه. و باز بعدش -اقل کم اگر خوششانس باشیم (یا از جهاتی هم بدشانس)- جهان به دو دسته تقسیم میشود: آنها که بار اندوهی را به دوش میکشند و آنها…
جملهی زیر را در کتاب «چگونه با طبیعت صمیمی شویم» اثر ترسیتِن گولی دیدم. نویسنده وقتی داشته این توصیه را مطرح میکرده، احتمالا در فکر این بوده که توجه خود را بیشتر برای جزئیات طبیعت خرج کنیم. این توصیه را میتوان برای گریز از ملال هم به کار بست.
در خانه یک کتاب «هنر آشپزی» رزا منتظمی بود. سالهای سال یکی از سرگرمیهای من این بود که در کتاب دنبال عکس غذاهای خوش رنگ و لعاب بگردم. گاهی هم دستورهای آشپزی را میخواندم ولی مثل اکثر دستورهای آشپزی همانجا تعامل من با کتاب پایان مییافت و معمولا آنچه خوانده بودم به مرحلهی عمل نمیرسید. البته یک بار از روی کتاب دستور پخت تخم مرغ جیبی را اجرا کردم که بد هم نبود، گمانم تنها غذایی بود که تمام مواد…
قیصر امینپور که فوت کرد در روزنامهای شعری از عرفان نظرآهاری خواندم. اسم شعر «قصیده معاد» است و به مناسبت درگذشت قیصر امینپور سروده شده. همان روزها سعی کردم شعر را حفظ کنم و بخشهایی از آن در خاطرم ماند. هر بار که جسمی بیجان میشود یاد این شعر میافتم. چند روز پیش هم عزیزی این دنیا را ترک کرد که منتظر بهبودش بودیم و نقشههایی داشتیم که گذاشته بودیم برای بعد از تمام شدن دورهی درمانش. مرگ انگار تکراری…
دورکاری بستر مناسبی برای بیتحرکی است. میتوان به راحتی جابجایی را بین سه نقطهی تخت، مبل و میز کار محدود کرد. حدود یک سال پیش برای اینکه کمی بیشتر تکان بخورم در کلاس آنلاین یوگا ثبتنام کردم. ولی از یکی دو ماه پیش کلاس برگزار نشد و باز برگشتم به همان وضعیت جابجایی بین این سه نقطه. تصمیم گرفتم برای حل این مساله به پیاده روی در خانه روی بیاورم. برای اینکه ببینم چقدر راه رفتم و تشویق شوم، موبایلم…
قبلا از مشکل گرسنگی گفته بودم، البته راههایی هم برای حل بحران غذا در خانه در نظر گرفتم و اوضاع کم کم بهتر شده. با این حال مدتهاست که در ذهنم به جایی فکر میکنم که با خاطری آسوده از پسماند از آن غذای آماده بگیرم. این تهیه غذای پسماند صفر رویایی را در ادامه توصیف کردم. غذا در ظرفهای پایدار به دستم میرسد. خبری از ظرف یکبار مصرف، قاشق و چنگال یکبار مصرف، سینی مقوایی و پوشش پلاستیکی دور…
آخرین دیدگاهها