یک روز آرام لیمویی
امروز روز آرامی بود.
صبح رفتم میدان ترهبار و خرید کردم. میخواستم از روی دستور شف طیبه سس پستوی سبزیجات کبابی درست کنم. سر راه رفتم و دو تا کتاب را به کتابخانه پس دادم. کمی هم با کتابدار در مورد کتابی که دستم بود گپ زدیم.
برگشتم خانه و هرچه خریده بودم را شستم و گذاشتم در فر تا کبابی شوند. پوست سبزیجات منتقل شد به ظرفی که روی شوفاژ خشک شود. ولی بقایای لیموها را دلم نیامد همینجوری خشک کنم. هرچه با آبلیموگیر دستی زور زدم تهی نشدند. زرد کمرنگ خوشایندی هم داشتند و از اینکه کنار سینک چشمم به آنها میخورد خوشم میآمد.
آخر روز که داشتیم خانه را تمیز میکردیم گفتم امتحان کنم که به عنوان تمیز کننده با سینک چه میکنند. مدتهاست شویندههای رنگارنگ پایشان از خانهی ما بریده شده و با همان مایع ظرفشویی که از قبل دارم سعی میکنم همه جا را تمیز کنم. بعد هم که تمام شد میروم سراغ گزینههای پاکتر.
تکههای زرد لیمو را که در آبگیر دستی شرحه شرحه شده بودند گرفتم و سعی کردم طعم ترش لیمو را به تمام سطح سینک بچشانم. جوش شیرین هم داشتم و پاشیدم رویش. کمی زمان دادم که با هم اخت شوند و رفتم سراغ دستمال کشیدن به کابینتها.
نتیجهاش خوشحالم کرد. هنوز چند تکه لیمو در یخچال دارم. شاید با بقایای آنها یک بار دیگر بیفتم به جان سینک و لکههایی که اینبار تمیز نشدند هم پاک شوند.