مواد لازم برای شروع خوب یک روز

شروع خوب روز- نارنگی‌ها در آفتاب

صبح با زنگ موبایل از خواب بیدار می‌شوم. در تمنای یک دم خواب بیشتر از رختخواب دل می‌کنم و روی صفحه‌ی موبایل می‌زنم تا صدایش قطع شود. شب قبل نقشه‌ها کشیده‌ام برای اولین ساعات بیداری که البته در آن لحظات حال و حوصله‌ی هیچ‌کدام را ندارم. انتخاب اول در این لحظات چرخیدن بی‌هدف در گوشی است. شبکه‌های اجتماعی هم یکی از اولین انتخاب‌ها هستند. حاصل کار؟ بمباران با انواع تصاویر و مطالبی با موضوعات مختلف که خوراک خوبی برای آشفته‌فکری در ادامه‌ی روز است. 

داشتم شروع می‌کردم به سرزنش صبحگاهی، که آن هم بر بار محتواهای ناخواسته اضافه شود و تا پایان روز روانم را بخراشد. ولی با خودم گفتم امروز یک راه دیگر را امتحان کنم. هنوز اول صبح بود و ساعت‌های زیادی پیش رو داشتم. می‌توانستم لحظات آینده را به حس بد آلوده کنم یا لحظات خوشی برای خودم بسازم. همانجا فرمان را پیچاندم و رفتم سراغ کاری که حاصلش حال خوش بود. آن حال خوش تا اواخر روز همراهم بود. شاید به خاطر همان حال خوش بود که تصمیم گرفتم از مواد لازم برای ساختن یک روز خوشایند بنویسم.

چه چیز یک روز خوب را می‌سازد؟ اول صبح چه کار کنم که حالم خوش شود؟

چند حرکت کششی

خواب شب انگار بدن را خشک می‌کند. برای اینکه اول صبح ماساژ ملایمی به عضلات بدهیم و آن‌ها را هم کم کم بیدار کنیم، حرکات کششی انتخاب مناسبی هستند. با یک جستجوی ساده در اینترنت هم می‌توانید فیلم و تصاویر چند حرکت کششی ساده را پیدا کنید که با انجامشان اول صبح شاداب‌تر شوید.

نوشتن

هر صبح که بیدار می شویم ته ذهنمان توقع داریم که شاخ غولی بشکنیم یا کوهی جابجا کنیم. این خواسته‌ها به شکل افکاری شلوغ و درهم ممکن است به ذهن ما حمله‌ور شوند طوری که از ادامه‌ی روز بترسیم. وقتی این افکار روی کاغذ پیاده شوند، معمولا کمتر ترسناک به نظر می‌رسند. 

اولین باری که از صفحات صبحگاهی شنیدم سال‌ها پیش بود. تا مدت‌ها فکر می‌کردم این صفحات برای حال خوش طی روز به ما کمک می‌کنند. بعدها دیدم که صفحات صبحگاهی (که جولیا کامرون در کتاب راه هنرمند پیشنهاد کرده) بیشتر به عنوان تکنیکی برای راحت‌تر نوشتن شناخته شده. باری، نوشتن این صفحات احتمالا کمک می‌کند افکارتان در هم اول صبح از ذهن به کاغذ منتقل کنید و در ادامه‌ی روز جای بیشتری برای افکار مهم‌تر داشته باشید.

در آینه به خودتان لبخند بزنید

امیدوارم این توصیه منجر به صدور حکم پیروی از روانشناسی زرد نشود. اول صبح یک لبخند خودتان را مهمان کنید، ضرر که ندارد، خرجی هم ندارد. اگر خدای ناکرده تا آخر روز همه اخم و ناسزا نثارتان کردند، لا‌اقل آن لبخند اول صبح را از خودتان تحویل گرفتید که دست خالی نباشید.

صبحانه

شاید اول صبح که بیدار شوید میلتان نکشد که چیز زیادی بخورید. ولی یک خوراکی اول صبح شادابتان می‌کند. بهتر است اولین چیزی که صبح می‌خورید قند و شکر نداشته باشد. نیمرو، تخم مرغ آب‌پز، نان و پنیر (نانش هم زیاد نباشد، بهتر!) یا هرچیزی که از شام دیشب در یخچال مانده می‌تواند صبحانه باشد.

تمام کردن یک کار

یک کار ساده و ممکن برای اول صبح بگذارید که راحت تمام شود. اینجوری روزتان را با یک موفقیت کوچک شروع می‌کنید. حس خوب اینکه کاری را انجام دادید کمک می‌کند تا با اعتماد به نفس بیشتری سراغ غول‌های بزرگ‌تری در ادامه‌ی روز بروید. این کار هم می‌تواند هرچیزی باشد که برایتان راحت است، مرتب کردن تخت، شانه‌زدن به موهایتان، آب دادن به گل‌ها، یا هرچیزی که برایتان راحت و دلپذیر است.

برای من زیاد پیش آمده که روزم آن‌طور که دلم می‌خواسته آغاز نشده، گزینه‌ی پیش‌فرض هم در این شرایط سرخوردگی تا پایان روز بود. اینها را نوشتم که در قدم اول کمی بیشتر با خودم به آغاز روز فکر کنم. بعد هم شاید بهانه‌ای داد دست شما که به کارهای اول صبح بیشتر فکر کنید.

1

ارسال پاسخ