نوشتهی آخر سالی
چند ساعت به سال تحویل مانده و دوست دارم در میان نوشتههای اینجا، یکی هم مربوط به روز آخر سال باشد.
سرخوشم از اینکه سری آخر کماچهایی که درست کردم شبیهتر شده به آنچه که در سیرجان میخوردم. یک هفت سین نسبتا مفصل چیدم و چند تا عکس گرفتیم، بعد منتقلش کردم به گوشهای که مخل آسایش گربه نشود یا گربه به همش نریزد! هرچند میدانم که به هوای سبزه بارها میرود سر سفره و هر بار کمی از سبزه را نوش جان میکند.
امسال سر سفره سمنو نذاشتم و به رسم سیرجان همان کماچ سهن یک سین از سفره شد. سفرهی مفصل با روی پته انداختم و سفرهی دوم را روی رومیزی دست دومی که تازه خریدم و خدا میداند در خانه(های) قبلی چه جشنهایی را دیده. دوست دارم هفت سین را تا سیزده به در نگه دارم.
چند روز گذشته هم افتاده بودیم به جان خانه که کمی حالوهوایمان با سال جدید عوض شود.
خوشحالم که امسال کمی ترسهایم را کنار گذاشتم و بیشتر اینجا نوشتم. امیدوارم سال دیگر سهم نوشتههایی کمتر باشد که صرفا برای بهروزرسانی منتشر میشوند.
*عکس از هفت سین است بعد از اینکه به گوشهای منتقل شد.
سال نو مبارک