یک قاشق سنگریزه و کوهی که دیده نمی‌شود

پایان بیشتر روزها، نگاهی به روزی که گذشت می‌اندازم تا ببینم چه کردم و به کجا رسیدم. اغلب هم توقع دارم در پایان روز مدرکی، مدالی چیزی بگیرم برای دستاوردهایی که داشتم. مثلا قبل از خواب یک کاغذ لوله شده‌ی روبان‌پیچ بدهند دستم که متشکریم برای اینکه امروز کوهی را جابجا کردی.  متاسفانه به ندرت پیش می‌آید که در روزی چنین دستاوردی داشته باشم. جابجا کردن کوه هم که باشد معمولا قاشق قاشق انجام شده و وقتی کل کوه هم…

بیشتر بخوانید
1

عکسی از مهر ۱۴۰۰، بهانه‌ای برای نوشتن

بهانه ی نوشتن- تقویم مهر ۱۴۰۰

وقتی تصمیم گرفتم هر روز مطلبی اینجا بنویسم به این فکر نکرده بودم که برای پایبندی به این عهد ناچار می‌شوم که حرف‌های بی‌سروتهی را در واژه‌ها بریزم و دکمه‌ی انتشار را بزنم. این نوشته هم یکی از همین سری مطالب است که تنها برای به هم پیوستن زنجیره‌ی انتشار پدید آمده. عکس‌های موبایلم را باز کردم با چشم بسته انگشتم را روی صفحه‌ی موبایل بالا و پایین کردم. یک جا ضربه زدم روی صفحه نمایش و تصمیم گرفتم در…

بیشتر بخوانید
4

درس تصمیم‌گیری پشت سینک آشپزخانه

پشت سینک ایستاده بودیم. چهار تا دست خیس خورده و چروک شده هم مشغول کار بودند. داشتم از یک انتخاب بی‌اهمیت حرف می‌زدم. می‌گفتم که تصمیم خوبی نبوده و هر بار به آن فکر می‌کنم خاطرم مکدر می‌شود. گفت زندگی همینه، پر از فرصت های از دست رفته، دفعه‌ی بعد بهتر انتخاب کن. با شنیدن این جمله خیالم راحت شد. انگار تمام این مدت داشتم خودم را برای تصمیمی که مهم هم نبود سرزنش می‌کردم. فرصت‌ها هم ممکن است دیگر…

بیشتر بخوانید
1

خانه تکانی بی زباله: پسماندهای الکترونیک سرگردان

پسماند الکترونیک- خانه تکانی بی زباله

هر روز به گوشه‌ی مهجوری از خانه سر می‌زنم. همه چیز را می‌ریزم بیرون. به هر جان کندنی هست سعی می‌کنم مقداری از وسایل را بفرستم جایی که بیشتر مورد نیاز هستند و از آنها دل بکنم. یک دسته از وسایلی که معمولا نمی‌دانم با آنها چه کنم، پسماند‌های الکترونیک هستند…

بیشتر بخوانید
7

در آغوش کشیدن علاقه‌‌های فلافلی

فلافل هیچ‌وقت برای من یک غذای ارزان نبود. نه که قیمتش برای من سنگین باشد، ولی ویژگی فلافل قیمت کمش نبود. فلافل یک غذای خوشمزه‌ است که معمولا به آن نه نمی‌گویم. یک بار دوستی به من گفت فلافل غذای مزخرفیه، خیلی ناراحت شدم. از آن به بعد سعی می‌کردم علاقه‌ام به فلافل را جایی ابراز نکنم. فلافل غذای وقت‌هایی بود که تنها بودم، یا دوست قابل اعتمادی همراهم بود. البته هیچ‌وقت درک نکردم که چرا بعضی‌ها نگاه رو به…

بیشتر بخوانید
8

از پشت میز عدلیه، ماجراهای خنده‌دار دادگاه به قلم قاضی

کتاب از پشت میز عدلیه - امین تویسرکانی

از پشت میز عدلیه (خاطرات طنز یک قاضی دادگستری) کتابی است که امین تویسرکانی از ماجراهای محیط دادگستری نوشته. کتاب از پشت میز عدلیه، نوزدهمین کتاب از مجموعه‌ی جهان تازه دم نشر چشمه است. کتاب‌های این مجموعه معمولا طنز هستند. عجیب است که هر چه گشتم در سایت خود نشر چشمه چیز بیشتری در مورد سری جهان تازه‌دم پیدا نکردم، همین را هم جای دیگری دیدم. در مقدمه‌ی کتاب نویسنده به این اشاره کرده که «…مرحوم باستانی پاریزی، به قضات…

بیشتر بخوانید
2

… مثل کوشنده

شروع کردم به خواندن کتاب «نقش‌هایی به یاد» از احمد اخوت. همان صفحات اول چشمم به این عبارت خورد: …کوشنده‌ای مشروطه‌خواه در نامه‌ای می‌نالد که… واژه‌ی کوشنده درست از همان لحظه، گاه‌به‌گاه خودش را وسط افکارم جا می‌کند. نمی‌دانم قبل از دیدن این واژه در کتاب، می‌شناختمش یا نه، اما الان که دیدم همچین واژه‌ای هم هست، کلی از آن خوشم آمده. برداشتم این است که منظور از کوشنده همان فعال باشد، مثلا فعال حقوق زنان می‌شود کوشنده‌ی حقوق زنان.…

بیشتر بخوانید
1

بهانه‌های اهمال کاری مخصوص اول اسفند

بهانه‌های اهمال کاری ـ گربه‌ خوابیده

بعضی روزها دلم می‌خواهد تمام کارها را بگذارم برای فردا. امروز هم از همان روزها بود. انگار از صبح یک تابلوی بزرگ در مغزم آویزان کرده بودند که روی آن نوشته: بعدا می‌ریم سراغش هر کاری که باید انجام می‌دادم، یا می‌خواستم انجام دهم اول با این پیام روبرو می‌شد. اول روز به هر ضرب و زوری که شده سعی کردم مهم‌ترین کار روز را پیش ببرم. ولی بهانه‌ها قوی‌تر بودند. خسته و بی‌حوصله سعی می‌کردم با کمترین سرعت ممکن…

بیشتر بخوانید
3

گزارش کتابخوانی بهمن ماه

معرفی چند کتاب

در ماه بهمن سعی کردم هر روز حداقل سی صفحه‌ کتاب بخوانم. با این کار توانستم چند کتاب را تمام کنم و خرسندم.
کتاب‌هایی که در ماه بهمن خواندم این‌ها هستند.

بیشتر بخوانید
2