دسته بندی “زندگی”
مرگ بین ما قدم میزند. بدون آنکه متوجه حضورش در لحظههایمان باشیم می آید. یکی از ما را انتخاب میکند و با خود میبرد. پشت سرش هم اندوه و حسرت باقی میگذارد. حسرت کارهای نکرده، حرفهای گفته نشده، فرصتهای از دست رفته… از مرگ گریزی نیست. ترجیح میدهیم خیلی به آن فکر نکنیم. حرفی از فانی بودن لحظات زیستنمان روی کره خاکی نزنیم و برای ابد برنامه ریزی کنیم. اگر بخت یاری کند و به سالهای پیری برسیم، بدنمان به…
اخیرا در حال مطالعه کتابی هستم از جولیا کامرون به نام حق نوشتن، عنوان انگلیسی کتاب هست : The RIGHT to WRITE در کتاب حق نوشتن، جولیا کامرون موانع نوشتن را توضیح داده و بعد از هر مانع راه حلی برای گذر از مشکلی که در راه نوشتن با آن روبرو میشویم، ارائه داده است. در میانههای کتاب، از تنهایی به عنوان یکی از موانع نویسندگی یاد میشود. انگار نویسندهها به تنها و منزوی بودن مشهور هستند. همین شهرت باعث…
در زندگی چیزهایی هست که آزارمان میدهد ولی به دلایل مختلفی از آن صحبت نمیکنیم. ممکن است فکر کنیم موضوع آزار دهنده، آن طرف خط قرمزهای دیگران باشد و گفتگو راجع به آن باعث شود تنشها و اختلافاتی بوجود آیند که ارزشش را نداشته باشد. ولی حرف نزدن از چنین سوژههایی باعث محو شدن آنها از عرصه زندگی نمیشود فقط باعث میشود گفتگوهای راجع به آن به صورت تک نفره و در پس ذهنمان انجام شود. اخیرا با پادکستی آشنا…
در روزهای عید، خیلی از ما در مهمانیهای مختلف شرکت میکنیم. امسال در مهمانیهای پرهیاهو تصویری از یک مهمانی مطلوب در ذهنم ساختم. برای من در دورهمیهای کوچک به دنبال صحبت کردن و گپ و گفت با دوستان و عزیزانم، ارزشمندترین چیز است.
صبح که از خواب بیدار شدیم، صبحانه نخورده راه افتادیم. با این که شب قبل میزبان مهماننوازمان کارت سوختش را به ما داده بود، سعی کردیم پمپ بنزینی پیدا کنیم که بدون کارت هم به ما بنزین بدهد. گفته بودند که پمپ بنزین دانشگاه در زاهدان به مسافرها بنزین میدهد ولی ما را به جایگاه هامون راهنمایی کرد. در آنجا بنزین زدیم و به سمت ایرانشهر راه افتادیم. در راه صف طولانی تانکرها اطراف هر پمپ بنزین به چشم میخورد.…
در مسیر سیستان و بلوچستان از دامغان رد شدیم. سری به کاشمر زدیم و دوستان جدیدی پیدا کردیم. در ادامه راه در بیرجند هم با زوجی پرانرژی و فعال آشنا شدیم. در هر یک از این شهرها گشتی زدیم و سعی کردیم در فرصت کمی که داشتیم٬ با شهرها آشناتر شویم.
روز اول و دوم سفر به سمت سیستان و بلوچستان برایمان با خاطرات خوش و آشنایی با دوستان تازه گذشت. از کاشمر تا بیرجند را تقریبا یک سره رفتیم. نزدیک غروب بود که به بیرجند رسیدیم. با میزبانی که از طریق اینترنت با او آشنا شده بودیم تماس گرفتیم و به خانهشان رفتیم. الیاس و همسرش عاطفه پذیرای ما در بیرجند بودند.
در روز دوم سفر جادهای به سمت سیستان و بلوچستان از شاهرود رد شدیم و در بسطام توقف کردیم. به زیارت مقبره بایزید بسطامی رفتیم. بنای جالبی بود که هر حکومت بخشی به آن اضافه کرده بود. مقبره خود بایزید البته یک قبر ساده بود٬ بدون هیج تجملاتی. امامزادهای هم درون همان مجموعه بود که بنای داخلش جالب بود.
سالها بود که میخواستم به سیستان و بلوچستان سفر کنم. هر سال به دلیلی این سفر انجام نمیشد. امسال ولی تصمیم گرفتم هر طور که شده به این قسمت از ایران سفری داشته باشم. با همسرم تصمیم گرفتیم با خودرو شخصی به سیستان و بلوچستان سفر کنیم. سفر با ماشین دستمان را برای تصمیم گیری باز میگذاشت. روزهای آخر سال کارهای باقیمانده را انجام دادیم و قبل از شروع مسافرتهای نوروزی به سمت سیستان و بلوچستان حرکت کردیم. من مدتی…
آخرین دیدگاهها