دسته بندی “زندگی”
بیشتر از چند ماه است که در جلساتی شرکت میکنم که به همت نازلی ابراهیمی برگزار میشود. در این جلسات زنانه، با هم از مسائلی صحبت میکنیم که در کار و زندگی به عنوان یک زن با آنها روبرو میشویم و با کمک نازلی یاد میگیریم که چطور گامهایی برای بهبود شرایط برداریم. چند روز پیش در یکی از همین جلسات فرصتی پیش آمد که خودمان را دوباره معرفی کنیم. هرکدام خود را مختصر معرفی کردیم و با هم بیشتر…
آخر هفتهها برای من فرصت خوبی است تا خانه را سامان دهم، استراحت کنم به کارهایی بپردازم که در روزهای دیگر هفته زمانی برایشان ندارم. امروز میان همین کارهای دلپذیر آخر هفتهای، که بیشترشان مربوط به سبک زندگی پسماند صفر هستند، داشتم به مسیری فکر میکردم که برای زندگی بیزباله طی کردهام. با وجود کارهایی که تاکنون انجام دادهام، اقدامهای دیگری هم هستند که دوست دارم آنها را به تدریج عملی کنم. رویاهایی هم دارم که امیدوارم روزی بتوانم گامی…
چند وقت پیش سر کلاس آنلاین نویسندگی، صحبت از اهمیت زندگینامه نویسی شد. در مورد اهمیت نوشتن همین خاطرات سادهی روزانه حرف زدیم و اینکه چقدر در آینده همین اتفاقهای بیاهمیت هرروزه ممکن است برای هرکدام از ما جذاب باشد. این روزها که درگیر کرونا هستیم شاید این را بهتر درک کنیم. گاهی که عکسهای سال قبل را نگاه میکنم، مدام حسرت رهایی آن روزها را میخورم که حتی فکر نبودش را هم نمیکردم. دستدادن هنگامی که کسی را میدیدم،…
چند روز پیش کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی از عطیه عطارزاده را خواندم. راوی داستان دختری است که بیشتر شناختش از جهان از کتابهایی حاصل شده که مادرش برایش خوانده است. به خاطر شغل مادرش که ساختن گیاهان دارویی است، بخش زیادی از دنیای او با گیاهان و عطر و بوی آنها گره خورده است. اگر کتاب را نخواندهاید و قصد دارید آن را مطالعه کنید، شاید بهتر باشد ادامهی متن را بعدا بخوانید. هرچند در مورد داستان زیاد…
این روزها صحبت کردن از هر چیزی که یادآور شرایط نامساعد زندگی باشد راحت است. کافی است چند دقیقه در شبکههای اجتماعی بگردم تا در معرض اخبار ناخوشایند قرار بگیرم. به نظر میرسد خوشحال بودن در چنین شرایطی گناهی نابخشودنی است. با این وجود در این زمان از زندگی دوست دارم دنبال دلخوشیهای کوچکی بگردم که باعث میشوند لحظهای لبخند بزنم و غمهای بزرگتر را فراموش کنم. گاهی شب قبل از اینکه بخوابم، به اتفاقهای خوب روز فکر میکنم. بیشتر…
چند روز پیش ملیکا، دختر جوانی که روزهای زیادی است در کشورهای اسپانیایی زبان سفر میکند، یک لایو به زبان اسپانیایی گذاشته بود، من هم آن لایو را تماشا کردم و نصفه و نیمه متوجه شدم که چه میگوید. گاهی هم میان فیلمها و استوریهایی که میگذارد، کلمهای را شکار میکنم و از اینکه معنی آن را میدانم مدتی با خودم خوشحالم. زیاد شنیدهایم که برای یادگیری سریعتر زبان، در محیط قرار بگیرید. اینروزها به یاری اینترنت و شبکههای اجتماعی…
همه در زندگی فعالیتهایی داریم که از انجام دادنشان خوشحالیم و به آنها افتخار میکنیم. برای هرکس این دستاوردها ممکن است متفاوت باشند، از درست کردن یک غذای خوشمزه تا کسب یک مهارت شغلی و یادگرفتن زبان با اپلیکیشن دولینگو. هر یک از ما به چیزی در زندگی خود میبالیم. چند سال پیش برای اینکه با خواهرزادهام، که آن وقتها کوچک بود، وقت گذرانی کنم، سراغ اپلیکیشن Duolingo رفتم. با هم بازیهای سادهای انجام میدادیم و کنارش چند کلمه اسپانیایی…
من عید نوروز را دوست دارم. هرچند سبک زندگی بسیاری از ما دیگر به شکلی نیست که فصلها تغییر چندانی در روزمرههایمان ایجاد کنند و شاید جشن گرفتن بهار به نظر بی معنا باشد اما من به نوروز به چشم یک توافق همگانی برای شادی نگاه میکنم. چند سال است که مشتاقانه به بهانه عید دیدنی به افرادی سر میزنم که در سراسر سال شاید خبری از آنها نداشته باشم٬ قصهها و خاطرههایی را میشنوم که سالهاست حرفی از آنها…
این مطلب راجع به یک موضوع تکراری است. موضوعی که بسیار به آن پرداخته شده. احساسی که هر از گاهی به سراغمان میآید و خاطرمان را مکدر میسازد. مقایسه خود با دیگران و بهتر تصور کردن شرایط دیگری بدون توانایی دیدن تمامی جوانب. با دوستانم نشسته بودیم و گپ میزدیم، دوستانی که موقعیت آنها از نگاه من بسیار خواستنی و مطلوب بود. گاهی خودم را با آنها مقایسه میکردم. با خودم فکر میکردم چه باید کرد که در جایگاه آنها…
آخرین دیدگاهها