دسته بندی “زندگی”
دیدهام افرادی که رژیم غذایی مشخصی را دنبال میکنند، روزی دارند که از آن به cheat day یاد میکنند. شاید روز مرخصی یا روز آزادی هم معادلهای مناسب دیگری باشند که می توان به کار برد. در این روز مجازند تمام باید و نبایدهای رژیم را کنار بگذارند و هرچه میخواهند بخورند و بیاشامند و حتی اسراف هم بکنند. تصمیم داشتم در ماه آذر هر روز مطلب تازهای در وبلاگم منتشر کنم. البته تا اینجا چند روز را جا انداختم،…
امروز نیاز داشتم که حواسم را پرت کنم. باید خودم را سرگرم چیزی میکردم و چه چیز بهتر از تمیز کردن خانه. شروع کردم به شستن پردهها، پردههای توری سفید خانه حسابی دود گرفته بودند و پایینهای پرده کم کم به خاکستری میزد. وقتی میگویم شروع کردم به شستن، منظورم این است که سپردم به ماشین لباسشویی تا زحمت شستنش را بکشد. ماشین لباسشویی از وسایلی است که واقعا از حضورش در خانه خوشحالم. گاهی از او برای تمام زحماتش…
یکی از کارهایی که برای گسترش دایرهی واژگان توصیه میکنند، توجه به کلمههای جدید است. دوست داشتم یک دفتر هم برای کلمهها داشته باشم، ولی با توجه به تعدد دفترها، تصمیم گرفتم به همین دفترهای فعلی قانع باشم. تصمیم گرفتم امروز کلمههایی را به کار ببرم که چشمم را گرفتند. تمرینم را در ادامه گذاشتم. چیره شدن بر وسوسهی مداوم کنار گذاشتن کارها همیشه سخت است. صداهای مبهمی که در پس ذهن همیشه به آدم یادآوری میکنند ممکن است شکست…
در این یکی دو ساله که به خاطر کرونا بیشتر در خانه هستیم، پیادهرویهای بیبرنامه کمتر پیش میآید. قبلا که از خانه خارج میشدم، در هر گوشه از شهر کمی برای خودم گشت میزدم. امروز چند دقیقه زودتر به قراری که داشتم رسیدم و تا زمانش برسد، به تماشای خانهها مشغول شدم. دیدن خانههای قدیمی در میان ساختمانهایی که به نظرم بیقواره هستن خوشحالم میکند. انگار وسط سنگهای رودخانه، جواهری پیدا کرده باشم. یک در قدیمی چوبی در محله درّوس…
صبحها انجام هر کاری برایم سخت است. دل کندن از تخت گرم و نرم آن هم در روزهای سرد، برای خودش چالش بزرگی است که اول صبح باید با آن روبرو شوم. کار راحت در این شرایط این است که از تخت به مبل نقل مکان کنم، گوشی را در دست بگیرم و خودم را در برابر هجوم آنچه قرار دهم که شبکههای اجتماعی صلاح بدانند. این کار باعث میشود روز را با هزاران حس و فکر درهم و عجیب…
همخانه بودن با یک گربه برایم تجربهای دوستداشتنی بوده و هست.
دیگر این روزها عادت کردهام که وسط روز با گامهای بیصدایش، وسط سرکشی روزانه، سری هم به اتاق کار من بزند تا مطمئن شود همهچیز روی روال است. کمتر غافلگیر میشوم وقتی ناگهان از کمد میپرد بیرون…
من زیاد فیلم و سریال میبینم. گاهی که دفتری کنارم باشد، جملههای جالب را یادداشت میکنم. امروز داشتم سریال Maid را نگاه میکردم. ماجرای دختری است که به خاطر خشونت خانگی، همراه با فرزندش خانه را ترک میکند و به نوشتن هم علاقه دارد.
یک تکه از قسمتهای آخر سریال، همین دختر از نوشتن حرف میزند. جملههایش برایم جالب بود و یادداشتشان کردم.
کتاب شاهراه تاثیرگذاری شاهین کلانتری را تهیه کردم و کتاب در دو نشست تمام شد.
یکی از پیشنهادهای کتاب، نوشتن ده فرمان بود. این شد که تصمیم گرفتم ده فرمان زندگی بیزباله را بنویسم. اینها نکاتی هستند که به نظرم کمک میکنند بتوانیم در مسیر کاهش پسماند قدم برداریم و دلسرد نشویم.
هر وقت میخواهم برای مدتی از خانه دور شوم، مدام فکر میکنم کدام دفتر را با خودم ببرم. دفترهایی که دارم بیشتر نمونههای اولیه محصولات جدید کرپین هستند، یا آنهایی که ایرادی داشتند و قابل فروش نبودند. چند دفتر هم خودم خریدم. یک دفتر دارم مخصوص کارهای نویسش، هر روز صبح دو سه کار مهم یا سخت را روی یک برگهی آن مینویسم. تا پایان روز هم بقیهی کاغذ را از شکلکها و یادداشتهایی پر میکنم. یک دفتر کوچک هم…
آخرین دیدگاهها