نجات زباله‌ها

خشک کردن زباله های تر

زمستان‌ فصل طلایی خشک کردن زباله‌های تر است.  یک ظرف می‌گذاری روی شوفاژ، بخاری، یا هرچیز دیگری که خانه را گرم می‌کند و یکی دو روزه‌ زباله‌ای که سرنوشت محتومش گندیدن درون کیسه با سایر دورریختنی‌ها بود، تبدیل می‌شود به خشکاله‌‌ای سبک و خوشبو که کم کمش وزن کمتری نسبت به حالت قبلی‌اش دارد و بعد از یک روز بوی ناخوشش مشام آدم را نمی‌آزارد. تابستان‌ فصل طلایی خشک کردن زباله‌های تر است. زیر آفتاب داغ تابستان پوست هندوانه هم…

بیشتر بخوانید
1

دوست‌ داشتنی‌های سیرجان، از سبزی‌فروشی تا پیتزا

نانوایی در سیرجان- نان محلی

پست قبلی را که در مورد گرمایش پیاده‌رو می‌نوشتم، در آلبوم‌های گوشی عکس‌های سیرجان را نگاه کردم و یاد تمام چیزهایی افتادم که از این شهر دوست دارم. اول عکس بستنی فروشی بازار را دیدم و دلم برای طعم متفاوتشان لک زد. بستنی‌های سیرجان به خاطر هل و ادویه‌های دیگری که به آن اضافه می‌کنند طعم متفاوتی دارند با آنچه که در تهران خوردم. یک ترکیب دل‌انگیز دیگر هم فالوده کرمانی با بستنی است و عرق نعنا یا گلاب یا…

بیشتر بخوانید
4

دل‌سوزی برای سوختی که می‌سوخت

یک خیابان در سیرجان

اخیرا سفر کوتاهی به سیرجان داشتم. یک روز به کافه دعوت شدم با عزیزانی که با هم گپ بزنیم. اول خواستیم به کافه‌ای برویم که در پیاده‌رو صندلی چیده بود و سایه‌بانی هم درست کرده بود.  روی یکی از میزها نشستیم و در فاصله‌ی کوتاهی که یک نفر بیاید سفارش بگیرد گرممان شد. ساعت خلوتی بود و به جز ما کسی مشتری کافه نبود، با این حال سیستم گرمایش فضای بازشان روشن بود و بسیار آزاردهنده بود. از مسئولی که…

بیشتر بخوانید
3

تقلب مجاز

دیده‌ام افرادی که رژیم غذایی مشخصی را دنبال می‌کنند، روزی دارند که از آن به cheat day یاد می‌کنند. شاید روز مرخصی یا روز آزادی هم معادل‌های مناسب دیگری باشند که می توان به کار برد. در این روز مجازند تمام باید و نبایدهای رژیم را کنار بگذارند و هرچه می‌خواهند بخورند و بیاشامند و حتی اسراف هم بکنند. تصمیم داشتم در ماه آذر هر روز مطلب تازه‌ای در وبلاگم منتشر کنم.  البته تا اینجا چند روز را جا انداختم،…

بیشتر بخوانید
2

نجات از افکار ناخوش با کمک رخت‌شور برقی!

نور از پشت پرده- غروب

امروز نیاز داشتم که حواسم را پرت کنم. باید خودم را سرگرم چیزی می‌کردم و چه چیز بهتر از تمیز کردن خانه. شروع کردم به شستن پرده‌ها، پرده‌های توری سفید خانه حسابی دود گرفته بودند و پایین‌های پرده کم کم به خاکستری می‌زد. وقتی می‌گویم شروع کردم به شستن، منظورم این است که سپردم به ماشین لباسشویی تا زحمت شستنش را بکشد. ماشین لباس‌شویی از وسایلی است که واقعا از حضورش در خانه خوشحالم. گاهی از او برای تمام زحماتش…

بیشتر بخوانید
4

تلاش برای جمله‌های با طراوت

گل- موتور- بهار

یکی از کارهایی که برای گسترش دایره‌ی واژگان توصیه می‌کنند، توجه به کلمه‌های جدید است.  دوست داشتم یک دفتر هم برای کلمه‌ها داشته باشم، ولی با توجه به تعدد دفترها، تصمیم گرفتم به همین دفترهای فعلی قانع باشم. تصمیم گرفتم امروز کلمه‌هایی را به کار ببرم که چشمم را گرفتند. تمرینم را در ادامه گذاشتم. چیره شدن بر وسوسه‌ی مداوم کنار گذاشتن کارها همیشه سخت است. صداهای مبهمی که در پس ذهن همیشه به آدم یادآوری می‌کنند ممکن است شکست…

بیشتر بخوانید
0

پرسه‌زنان در کوچه‌ها

روستای برگ جهان- در

در این یکی دو ساله که به خاطر کرونا بیشتر در خانه هستیم، پیاده‌روی‌های بی‌برنامه کمتر پیش می‌آید. قبلا که از خانه خارج می‌شدم، در هر گوشه از شهر کمی برای خودم گشت می‌زدم. امروز چند دقیقه زودتر به قراری که داشتم رسیدم و تا زمانش برسد، به تماشای خانه‌ها مشغول شدم. دیدن خانه‌های قدیمی در میان ساختمان‌هایی که به نظرم بی‌قواره هستن خوشحالم می‌کند. انگار وسط سنگ‌‌های رودخانه، جواهری پیدا کرده باشم. یک در قدیمی چوبی در محله‌ درّوس…

بیشتر بخوانید
2

جایگزین سرزنش صبحگاهی

چای صبحگاهی

صبح‌ها انجام هر کاری برایم سخت است. دل کندن از تخت‌ گرم و نرم آن هم در روزهای سرد، برای خودش چالش بزرگی است که اول صبح باید با آن روبرو شوم. کار راحت در این شرایط این است که از تخت به مبل نقل مکان کنم، گوشی را در دست بگیرم و خودم را در برابر هجوم آنچه قرار دهم که شبکه‌های اجتماعی صلاح بدانند. این کار باعث می‌شود روز را با هزاران حس و فکر درهم و عجیب…

بیشتر بخوانید
6

آرامش‌بخشی به نام گربه

گربه روی پتوی ژله‌ای - گربه خانگی- گربه DSH

هم‌خانه بودن با یک گربه برایم تجربه‌‌ای دوست‌داشتنی بوده و هست.
دیگر این روزها عادت کرده‌ام که وسط روز با گام‌های بی‌صدایش، وسط سرکشی روزانه، سری هم به اتاق کار من بزند تا مطمئن شود همه‌چیز روی روال است. کمتر غافل‌گیر می‌شوم وقتی ناگهان از کمد می‌پرد بیرون…

بیشتر بخوانید
5