پرکردن جای خالی مراسم با شور
من از بیشتر مراسم لذت میبرم. عید دیدنی، پاگشا، پرسه، حنابندون، خنچهبرون و مراسم دیگری که این روزها در سبک زندگی جدید کم کم فراموش میشود. کرونا هم که شمشیر را از رو بسته و کاری کرده که برگزاری این مراسم تبدیل به خطر جانی شود.
وقتی عزیزی از میان ما میرود، مراسم خاک بندان و پرسه و شب هفت و چهلم کمک میکند غممان را تقسیم کنیم. با هم غصه بخوریم و یاد این عزیز رفته را برای خودمان زنده کنیم. خاطرات زیادی دارم که اواخر این مراسم، وقتی فقط خودمانیها ماندهاند یاد خاطرات خندهداری میافتیم و خنده و اشک با هم روی صورتها مینشیند.
این روزها دارم سعی میکنم جای خالی شخصی را بپذیرم که فرصتی نداشتم تا برای رفتنش سوگواری کنم. تصمیم گرفتم برای پر کردن زمان و اینکه دل خودم را آرام کنم شور درست کنم. خودش شورهای خوبی درست میکرد و فصل گلکلم که بود همیشه برایمان میآورد.
رفتم از میدان ترهبار نزدیک خانه هویج، گل کلم، کرفس و خیار خریدم. سیر هم در خانه داشتیم.
گل کلم ها و کرفسها را تکه کردم و انداختم در یک کاسه پر از آب، کمی سرکه هم اضافه کردم و گذاشتم بماند. پوست هویجها را هم کندم و رشته های نازک پوست را گذاشتم روی شوفاژ که خشک شوند.باز رفتم سرغ گلکلمها و کرفسها و شیر آب را به اندازهی دم موش باز کردم شروع کردم به شستنشان. دو تا آبکش استیل زود پر شدند از گل کلم و برگ و ساقههای کرفس. خودش یک بار گفت که برگ کرفس را اگر به شور اضافه کنی عطر خوبی میدهد.
تا جاذبهی زمین کارش را بکند و قطرههای آب در سینی زیر آبچکان برکهای برای خودشان بسازند رفتم سراغ خالی کردن روی کابینت. بعد یک دستمال کشیدم که تمیز شود و پارچهی آبگیر مستطیلی را پهن کردم روی کابینت. گل کلمها و کرفسها هم پخش شدند روی ای پارچه تا ادامهی خشک شدنشان روی پارچه انجام شود. هویجها را هم شستم و حلقه حلقه بریدم و گذاشتم کنار رفیقهایشان که خشک شوند.
یکی دو ساعتی که گذشت آب را گذاشتم در چای ساز بجوشد و باز زمان دادم تا کمی خنک شود. بعد همانطور که در دستور تهیهی شور گفته بود، سرکه و نمک و آب را با هم مخلوط کردم.
شیشههای رب و مربا و ترشی که از قبل داشتم را از اعماق کابینت در آوردم و سبزیها را ریختم داخل هر شیشه. اول گل کلم، بعد هویج، بعد کرفس و بعد سیر. برگ کرفس هم در هر شیشه گذاشتم. شیشهها را تکان دادم که جا باز شود و باز هم از سبزی پرشان کنم.
حاصل کار شد چند شیشه شور که امروز و فردا میروند به خانههای دیگران.
امروز هفت روز میشود که جسم آن عزیز رفته جان ندارد.