سرخوردگی مشترک حاصل از عکسهای کارت پستال و ویدیوهای خودت بساز
ساختن کاردستی همیشه برایم خوشایند بوده، البته بیشتر از آن تماشای ساخته شدن کاردستیهای مختلف خوشحالم میکرد.
الان هم میتوانم ساعتها بنشینم و پشت سر هم ویدئوهای خودت بساز را ببینم که وسیلهای را به وسیلهی دیگری تبدیل میکند.
جوراب را به دستکش، شلوار را به کیف، دامن را به شلوار، پتو را به بالشت و توپ تخم مرغی را به عروسک.
خلاصه از هر وسیلهای چیزی میسازد که برای آن ساخته نشده بود.
اوایل این ویدئوها را ذخیره میکردم برای یک روزی که جورابی پاره شد یا گلدانی شکست یا هرچیزی به نحوی کارکرد اولیهاش را نداشت، که نجاتشان دهم. یک جایی ولی تعارف را با خودم کنار گذاشتم و پذیرفتم که احتمالا هیچوقت قرار نیست آنچه را در این ویدیوها میبینم، اجرا کنم.
البته چند باری هم تلاش کردم، ولی نتیجه چندان رضایتبخش نبود، مثلا تماشای درست کردن یک گلدان که از پیچاندن یک طناب کنفی دور بطری ساخته میشود، بارها سادهتر و سریعتر از این بود که خودم گلدانی مشابه بسازم، حاصل کار هم در ویدئو زیباتر بود.
در کنار اینها از تماشای اینکه هر چیزی چطور ساخته میشود خوشم میآید. از تیله گرفته تا آجر. یک زمانی تلویزیون برنامهای داشت که فرایند ساخته شدن کالاهای مختلف را در کارخانه نشان میداد، سعی میکردم هیچوقت از دستش ندهم.
ویدیو های دیگری که دوستشان دارم، ویدئوهای تغییر دکوراسیون خانه یا ساختن یک بنا هستند. این ویدیوها در چند دقیقه کل روزهایی را که یک بنا از هیچ ساخته شده، یا خانهای از حالت اول به حالت دوم رسیده نمایش میدهند. در این فیلمها خبری از دیر و زود شدن کارها، کش آمدن هزینهها، سروکله زدن با این و آن برای اجرای درست و هزار و یک دردسر دیگر نیست.
تماشای این فیلمها مثل بیشتر کارت پستالهای جاذبههای گردشگری گول زننده است. عکسهایی قشنگ که سروصدای جمعیت گردشگر در آن شنیده نمیشود، زبالههای احتمالی منظره را به هم نزده، پیشفرض این است که هوا دلپذیر است و خسته و کوفته هم نیستیم.