معرفی رادیو مرز، به بهانه یک تنش کوچک در خیابان
در زندگی چیزهایی هست که آزارمان میدهد ولی به دلایل مختلفی از آن صحبت نمیکنیم. ممکن است فکر کنیم موضوع آزار دهنده، آن طرف خط قرمزهای دیگران باشد و گفتگو راجع به آن باعث شود تنشها و اختلافاتی بوجود آیند که ارزشش را نداشته باشد. ولی حرف نزدن از چنین سوژههایی باعث محو شدن آنها از عرصه زندگی نمیشود فقط باعث میشود گفتگوهای راجع به آن به صورت تک نفره و در پس ذهنمان انجام شود. اخیرا با پادکستی آشنا شدهام به نام رادیو مرز، که از این اختلافات حرف میزند.
ماجرای آشنایی من با رادیو مرز از این قرار است:
چند روز پیش در خیابان قدم میزدم، صحنهای را دیدم که تلاشم برای فراموش کردنش نافرجام بود. زنی مسن با موهایی سفید، جلوی یک سوپری نبش یک کوچه ماشینش را پارک کرده بود، خانم دیگری قصد داشت وارد کوچه شود و به دلیل حضور این ماشین به سختی توانست وارد کوچه شود. پس از اینکه با راهنماییهای یک رهگذر وارد کوچه شد سرش را با عصبانیت از پنجره ماشین بیرون آورد و داد زد: “اصلا تو چرا باید اینجا پارک کنی؟ پیری!” و رفت.
یک لحظه خشکم زد، اصلا انتظار شنیدن چنین حرفی را نداشتم. با خودم به تمام افراد مسنی که میشناختم فکر کردم. به این که چه قدر دوست داشتم آنها مثل همین خانم مو سفید رانندگی میکردند و از پس کارهایشان بر میآمدند، به این که اگر این حرف به یکی از آنها زده شود چهقدرنجیده میشوم. به این که خانم مسن الان چه حسی دارد؟ به اینکه ایا آن خانم دیگر، مادری ندارد که آرزو کند تا زنده هست، بتواند در شهر تردد کند و به خاطر سنش به او ناسزا نگویند؟
برایم حرف زن عصبانی خیلی سنگین بود، چند روز بعد دوستانم را دیدم و برایشان از این اتفاق گفتم شاید بار سنگین آن کم شود. یکی از دوستانم رادیو مرز را به من معرفی کرد و گفت موضوع یکی از قسمتهای آن، پا به سن گذاشتهها است. قبلا هم از دوست دیگری راجع به این پادکست شنیده بودم، اما الان انگیزه بیشتری برای گوش سپردن به آن داشتم. شنیدن حرفهای افرادی که چنین تبعیضی را تحمل میکردند، برایم روشن کرد که ناآگاهانه با رفتارهایم، من هم آدمهایی را رنجاندهام.
موضوع قسمت نهم رادیو مرز، پا به سن گذاشتهها است. که راجع به رفتارهای متفاوت افراد با کسانی که سن بیشتری دارند، صحبت میکند. بعید میدانم که افراد جوان به این موضوع فکر کنند یا اصلا متوجه آن باشند. هرچند به هر حال با گذر زمان، افراد جوان هم در معرض چنین تبعیضهایی قرار میگیرند، اما آشنایی با همچین پدیدهای کمک میکند که رفتار بهتری با افراد در گروههای سنی مختف داشته باشیم و ناخواسته سبب آزار آنها نشویم.
در بسترهای مختلف انتشار پادکست، رادیو مرز با این جمله توصیف شده :
تو رادیو مرز درباره موضوعاتی که محل اختلافند و باعث میشن دنیای آدمها از هم سوا بشه صحبت میکنیم…
ین توضیح باعث میشود اسم پادکست به یاد ماندنی تر شود، علاوه بر این پادکست را مرضیه رسولی تهیه میکند، که باز هم انتخاب اسم را معنیدارتر میکند.
مرضیه رسولی برای هر قسمت از پادکست موضوعی را انتخاب میکند که معمولا با دقت به آن نگاه نکردهایم، هرچند ممکن است گاهی در جمعهایی که احتمال میرود افراد نظر مشابهی داشته باشند، بحثی پیرامون آنها مطرح شود، اما افراد بیشتر ترجیح میدهند از تنش احتمالی پیشگیری کنند و این موضوعها را پیش نکشند. انگار مرضیه رسولی سعی کرده با صحبت کردن راجع به این موضوعات، نوری به این گوشههای پنهان بتاباند و نشان دهد که این موضوعات چه حسی را در افراد ایجاد میکنند و چه طور در همان زمانی که ما با صحبت نکردن راجع به آنها، سعی میکنیم وجودشان را نادیده بگیریم، باعث میشوند زندگی برای افراد دشوار شود.
حرفهای پنهان و موضوعاتی که ما راجع به آنها صحبت نمیکنیم، باعث میشوند بین ما و دیگران فاصلهای بوجود آید، فاصلهای که با گفتن و شنیدن احتمال دارد کمتر شود. موضوعاتی که رادیو مرز راجع به آنها صحبت کرده، از جنس چیزهایی هستند که تا برای خودمان رخ ندهد یا در معرض آنها قرار نگیریم، دیده نمیشوند یا به نظر چندان بزرگ و با اهمیت نمیآیند.
تا به حال نه قسمت از رادیو مرز منتشر شده که هر کدام از موضوعات میتواند جرقهای برای بحثهای طولانی باشد. گوش دادن به حرفهای مرضیه رسولی و افرادی که با آنها مصاحبه کرده، باعث میشود به موضوعها از زاویه دید افراد دیگر نگاه کنیم. این نگاه متفاوت باعث میشود درک متفاوتی از قضیه داشته باشیم و شاید تصمیم بگیریم رفتارهای متفاوتی از خود بروز دهیم، رفتارهایی که به تدریج باعث میشود مرزهای خود با دیگران را کمرنگ کنیم.
اتفاقا من هم یه بار به یکی از فایل های این سری پادکست که در مورد مهاجرت بود گوش می دادم (الان تلگرام دم دستم نیست که دقیقا تایید کنم که در مورد مهاجرت بوده یا موضوع دیگه) چندتا چیز الان هنوز فراموشم نشده. یکی اینکه با حواسپرتی گوشش می دادم؛ یکی اینکه خیلی از این سری خوشم اومده بود و می خواستم یه بار تو وبلاگم معرفیش کنم (نکردم)؛ یکی هم اینکه چقدر برام تم این پادکست تازگی داشت، اینکه چندین نفر حول یه موضوع واحد چقدر نظرات می تونه متنوع باشه. تا اونجایی که من می فهمم تنوع در فرهنگ ما عادی و پذیرفته شده نیست، از همین جهت این سری عالیه (و البته طولانی).
آره، انگار همونطوری که گفتی، ما در پذیرش تفاوتها خیلی توانا نیستیم، شاید گوش دادن به این پادکست یه کمکی برای تقویت این پذیرش باشه.