… مثل کوشنده
شروع کردم به خواندن کتاب «نقشهایی به یاد» از احمد اخوت. همان صفحات اول چشمم به این عبارت خورد:
…کوشندهای مشروطهخواه در نامهای مینالد که…
واژهی کوشنده درست از همان لحظه، گاهبهگاه خودش را وسط افکارم جا میکند. نمیدانم قبل از دیدن این واژه در کتاب، میشناختمش یا نه، اما الان که دیدم همچین واژهای هم هست، کلی از آن خوشم آمده. برداشتم این است که منظور از کوشنده همان فعال باشد، مثلا فعال حقوق زنان میشود کوشندهی حقوق زنان.
از وقتی که کوشنده جلوی چشمم ظاهر شد به فکر واژههای مشابهی هستم که با همین ترکیب ساخته میشوند. آنهایی که به ذهنم رسیده را نوشتم.
گوینده، شنونده، خواننده، بیننده، چشنده (اگر هم چنین واژهای تا الان نداشتیم، از الان داریم!)
پرنده، جهنده، جونده، خزنده،
زیبنده (مطمئن نیستم دقیقا همین ترکیب باشد، اگر همین باشد، احتمالا فعلی هم برایش وجود داشته که این روزها کاربرد زیادی ندارد)
رونده، دمنده، مکنده،
تنابنده (این را هم شک دارم، ولی هموزن است!)
نوازنده، رقصنده (رقص از عربی آمده و با این پسوند، تابعیت فارسی گرفته، زیبا نیست؟)
کشنده (با فتح و ضم کاف!)
بازنده، برنده، بخشنده،
آینده
گرداننده، چرخاننده،
نگهدارنده،
پوینده
جوینده، یابنده
نگرنده
بیشتر هم بود، ولی بقیه را ننوشتم و الان فراموش کردم چه بودند (از یاد رونده!)
خوشحال میشوم اگر شما هم کلمهی مشابهی به ذهنتان رسید بنویسید.