ماهیگیری در ترجیعبند سعدی
یکی از شعرهای سعدی که خواندنش حالم را خوش میکند، ترجیع بند اوست که بیت زیر در آن تکرار میشود:
بنشینم و صبر پیش گیرم/ دنباله کار خویش گیرم
سعدی ماهرانه خود و معشوق را به چیزهای مختلفی تشبیه کرده و در وزن شعر ریخته.
مثلا:
از پیش تو پای رفتنم نیست/ همچون مگس از برابر قند
چون مرغ به طمع دانه در دام/ چون گرگ به بوی دنبه در بند
از روی تو ماه آسمان را/ شرم آمد و شد هلال باریک
ای روی تو آفتاب عالم/ انگشتنمای آل آدم
گل را مبرید پیش من نام/ با حسن وجود آن گلاندام
غمش را هم با شیوههای جالبی بیان کرده:
باد است نصیحت رفیقان/ واندوه فراق کوه الوند
در دام غمت چو مرغ وحشی/ میپیجم و سخت میشود دام
آهنگ دراز شب ز من پرس/ کز فرقت تو دمی نخفتم
ترجیعبند سعدی مثل بقیهی آثاری سعدی که خواندم، پر از ترکیبهایی است که میتوان برداشت. وقتی شعری از سعدی میخوانم انگار تورم را در برکهای پر از ماهی پهن کرده باشم و بدون تلاش خاصی، وقتی تور را جمع میکنم چند تایی ماهی توی آن هست.
آهنگ دراز شب، یکی از شکارهای این بار است. از پیش تو پای رفتنم نیست هم ترکیب دیگری است که میتوان از آن وام گرفت. مثلا:
دست نوشتن ندارم. گوش شنیدن ندارم. زبان گفتنم نیست.
روی دیگری از این شعر که همیشه شگفتزدهام میکند، وصل کردن هر بیت به بند ترجیع است.
یک چند به خیره عمر بگذشت/ من بعد بر آن سرم که چندی
بنشینم و صبر پیش گیرم/ دنباله کار خویش گیرم
چند بند بعد:
نه قدرت با تو بودنم هست/ نه طاقت آن که در فراقت
بنشینم و صبر پیش گیرم/ دنباله کار خویش گیرم
برای فهمیدن شعرهای سعدی لازم نیست ادیب باشم یا دکترای ادبیات داشته باشم. به قدر فهمم میتوانم درک کنم که چه گفته و این برایم خوشایند است. پیشنهاد میکنم ترجیع بند سعدی را بخوانید، به جز تکههای عربی شعر، بقیهی قسمتها ساده و روان و در عین حال دور از ذهن هستند.