نجات زبالهها
زمستان فصل طلایی خشک کردن زبالههای تر است.
یک ظرف میگذاری روی شوفاژ، بخاری، یا هرچیز دیگری که خانه را گرم میکند و یکی دو روزه زبالهای که سرنوشت محتومش گندیدن درون کیسه با سایر دورریختنیها بود، تبدیل میشود به خشکالهای سبک و خوشبو که کم کمش وزن کمتری نسبت به حالت قبلیاش دارد و بعد از یک روز بوی ناخوشش مشام آدم را نمیآزارد.
تابستان فصل طلایی خشک کردن زبالههای تر است.
زیر آفتاب داغ تابستان پوست هندوانه هم با آن همه آبی که دارد سریع خشک میشود و تمام ابهتش بخار میشود در آسمان. دیگر زبالهی سنگینی نیست که برای حملش تا سر کوچه نیاز باشد در دو لایه پلاستیک بپیچیاش که چکه چکه کنان تا سطل زبالهی سر کوچ مسیرت را نشانه گذاری نکند.

در صفحهی اینستاگرام یکی از دوستان بیزباله (یادم نیست کدامشان، زیاد شدیم!) دیدم که نوشته بود یکی از کارهای اول صبحش، جمع کردن زبالههای خشک شده از روز قبل است.
تصمیم گرفتم من هم این روش را اجرا کنم.
تا الان این جور بود که چند ظرف روی شوفاژ و اطرافش بودند که هر بار پوست میوه یا سبزیجات را به آن اضافه می کردم.
با این کار هیچ وقت زمان مناسب برای خالی کردن ظرف نمیرسید.
همیشه در هر ظرف چیزهایی بودند که خشک نشده بودند و چیزهایی بودند که منتظر بودند پیش دوستان خشک دیگرشان بروند.
از الان برای هر روز یک ظرف می گذارم. اینجوری بعد از دو روز حتما یک ظرف از پسماندهای خشک شده دارم، یک ظرف که نیمه خشک است و ظرفی که تازهواردها به آن اضافه میشوند.
چند جا در تهران هستند که این زبالههای تر خشک شده را تحویل میگیرند برای خوراک دام.
ولی وقتی زبالههای تر خشک میشوند حجمشان به طرز چشمگیری کم میشود
من از اول پاییز تا الان هنوز یک کیسه پلاستیکی خرید متوسط را پر نکردهام و حجمش به قدری نیست که ارزش تحویل دادن داشته باشد.
گمانم تا آخر زمستان باید صبر کنم تا تمامشان را یکجا تحویل دهم.