راهی برای گریز از ملال

گربه‌ی خسته ـ گریز از ملال

جمله‌ی زیر را در کتاب «چگونه با طبیعت صمیمی شویم» اثر ترسیتِن گولی دیدم. نویسنده وقتی داشته این توصیه را مطرح می‌کرده، احتمالا در فکر این بوده که توجه خود را بیشتر برای جزئیات طبیعت خرج کنیم. این توصیه را می‌توان برای گریز از ملال هم به کار بست.

این که مسیری یکسان را مکرراً، اما هر بار با تمرکز بر چیزی متفاوت، طی کنید تمرینی است که دستاوردهای زیادی در بر دارد.

خواه و ناخواه در زندگی همه‌ی ما کارهایی هست که معمولا با هیجان سراغشان نمی‌رویم. 

مسواک زدن یکی از همین کارهاست که شمار تکرارش از دستمان در رفته. اغلب به عنوان یک وظیفه انجامش می‌دهیم و وقت تمیز کردن دندان فکرمان را از قفس آزاد می‌کنیم تا برود هر کجا که خواست. می‌شود برای اینکه نگاه متفاوتی به مسواک زدن داشت، به صدای مسواک گوش سپرد که دندان‌ها را نوازش می‌کند، یا به دریافت زبان از ترکیب خمیردندان دقت بیشتر کرد.

پاک کردن نخود و لوبیا و برنج هم یکی دیگر از کارهایی است که فقط منتظریم تمام شود تا به مرحله‌ی بعد برسیم. می‌توانیم برای گریز از ملال وقت جدا کردن حبوبات و برنج از سنگ‌ریزه و خار و خاشاک برای فرار از ملال به شکل تک تکشان توجه کنیم. به حسی که سر انگشت‌ها از تماس با حاصل عمر کوتاه یک گیاه دارند. به این فکر کنیم که چه مسیری طی کرده‌اند تا به خانه‌ی ما برسند.

وظیفه‌های تکراری سر کار را هم می‌شود با همین چشم نگاه کرد و از دام ملال رهید. هر کار متنوع خوش رنگ و لعابی هم بخش‌هایی دارد که بعد از مدتی تازگی‌ اول کار را ندارند و حوصله‌ی آدم را سر می‌برند. اگر عینک توجه به جزئیات متفاوت را به چشم بزنیم، احتمالا جنبه ی تازه‌ای از کار را پیدا می‌کنیم و از جستجوی تنوع دست خالی برنمی‌گردیم.

اگر شما هم از آن دسته آدم‌ها هستید که سعی می‌کنید کمتر سراغ کارهای تکراری بروید، شاید به این شیوه بتوانید کمتر از انجام کارهای تکراری رنج ببرید و چه بسا از تکرار یک کار لذت ببرید.

*عکس از گربه که هیچ‌وقت خواب برایش ملال‌آور نیست.

4

ارسال پاسخ