دختری ایرانی در پاریس، روایت یک تبعید خودخواسته
تلاش یک تبعیدی خودخواسته برای آزادی از درد غربت و حسرتی که برای بازگشت به سرزمین خود میبرد جدایی ناپذیر است. این دوگانگی در سراسر زندگی دوام میآورد، هرچند در ناخودآگاه شخص پنهان میشود. حتی حالا هم، که برای خودم نوعی «وطن» پیدا کردهام، از دوستانم که عمیقاً در خاک و تبار و خانوادهی خود ریشه دارند شگفتزده میشوم؛ چقدر احساس امنیت میکنند! اما آیا واقعا اینطور است؟ نمیدانم.
دختری ایرانی از پاریس، شمسی عصار (شوشا گاپی)
این چند خط از کتاب دختری ایرانی در پاریس را چند بار خواندم. برایم جالب بود، از این جهت که نزدیکان مهاجرت کرده را میبینم و در مورد افکار و احساساتشان نسبت به وطن جدید کنجکاوم.
این کتاب را مدتی پیش از کتاب دماوند خریدم. گاهی میان کتابهای دست دومی که میفروشد کتابی چشمم را میگیرد، مثل همین کتاب.
کتاب خاطرات نویسنده است در سالهای اولی که از ایران به فرانسه رفته بود. ماجراهای کتاب مربوط به حدود ۷۰ سال قبل هستند. البته آنجور که از اسم کتاب انتظار میرود، ایرانی بودن نویسنده در ماجراها به چشم نمیخورد. یا لااقل برای منِ خوانندهی ایرانی چنین نبود.
اما خواندن ماجراهای دختری جوان که با چالشهای زندگی مستقل، در کشوری ناآشنا روبرو میشود برایم جالب بود. پشت خاطرات نویسنده میتوان رگههایی از کشف و شناخت را دید.
دختری که در ایران آن زمان، احتمالا به زودی ازدواج میکرد، در فرانسه فرصت زندگی آزادانهای دارد و در کنار سختیها، سراغ کارها و آدمهایی میرود که انتخاب خودش هستند.
تغییراتی که طی این سالها در شیوهی زیستن آدمها رخ داده، باعث میشد خیلی نتوانم با نویسنده همذاتپنداری کنم. با این حال کتاب به قدری برایم جذاب بود که نیمهکاره رهایش نکنم.
*کتاب را نشر ثالث چاپ کرده و هرمز عبداللهی مترجم آن است.
** کتاب دماوند، هر چند وقت کتابهای دست دوم را برای فروش میگذارد. اگر دوست داشتید دنبالش کنید: